


حقوق فرهنگی و آموزشی
۲۹. حمایت از منافع اقلیتها
1- هر گروهی از شهروندان که در قلمرو هند یا بخشی از آن سکونت دارند و دارای زبان، خط یا فرهنگ متمایز خود هستند، حق دارند آن را حفظ کنند.
2- هیچ شهروندی نباید صرفاً به دلایل مذهب، نژاد، طبقه، زبان یا هر یک از این موارد، از ورود به هیچ مؤسسه آموزشی که توسط دولت اداره میشود یا از بودجه دولتی کمک دریافت میکند، محروم گردد.
۳۰. حق اقلیتها برای تأسیس و اداره مؤسسات آموزشی
1- تمام اقلیتها، چه بر اساس مذهب و چه بر اساس زبان، حق دارند مؤسسات آموزشی مورد نظر خود را تأسیس و اداره کنند.
1 (الف)- در صورت وضع هر قانونی که مربوط به تملک اجباری اموال مؤسسه آموزشی تأسیس و ادارهشده توسط اقلیتها (مذکور در بند ۱) باشد، دولت باید اطمینان حاصل کند که مبلغ تعیینشده یا مقرر در آن قانون برای تملک چنین اموالی، به گونهای نباشد که حق تضمینشده در آن بند را محدود یا لغو نماید.
2- دولت در هنگام اعطای کمک مالی به مؤسسات آموزشی، نباید صرفاً به این دلیل که مؤسسه تحت مدیریت اقلیتی است (خواه بر پایه مذهب یا زبان)، با آن تبعیض قائل شود.
ماده ۱۲۰. زبان مورد استفاده در پارلمان
1- با وجود مفاد بخش هفدهم، اما با رعایت ماده ۳۴۸، امور پارلمان باید به زبان هندی یا انگلیسی انجام شود:
مشروط بر اینکه رئیس مجلس ایالات (شورای ایالات) یا رئیس مجلس عوام (خانه مردم) ـ یا شخصی که وظایف آنان را انجام میدهد ـ میتواند به هر یک از اعضایی که قادر نیستند بهطور کافی خود را به زبان هندی یا انگلیسی بیان کنند، اجازه دهد تا به زبان مادری خود در مجلس سخن بگویند.
2- تا زمانی که پارلمان قانون دیگری در این زمینه تصویب نکرده است، این ماده پس از گذشت پانزده سال از اجرای این قانون اساسی، بهگونهای اجرا خواهد شد که گویی عبارت «یا به زبان انگلیسی» از آن حذف شده است.
ماده ۲۱۰. زبان مورد استفاده در مجالس قانونگذاری ایالتها
1- با وجود مفاد بخش هفدهم، اما با رعایت ماده ۳۴۸، امور مجلس قانونگذاری هر ایالت باید به زبان یا زبانهای رسمی آن ایالت، یا به زبان هندی، یا به زبان انگلیسی انجام شود:
مشروط بر اینکه رئیس مجلس قانونگذاری یا رئیس شورای ایالتی، یا شخصی که وظایف آنان را انجام میدهد، میتواند به هر یک از اعضایی که قادر نیستند خود را بهطور کامل به هیچیک از زبانهای یادشده بیان کنند، اجازه دهد تا به زبان مادری خود در مجلس سخن بگویند.
2- تا زمانی که مجلس قانونگذاری ایالت قانونی دیگر در این خصوص تصویب نکرده است، این ماده پس از گذشت پانزده سال از اجرای قانون اساسی، بهگونهای اجرا خواهد شد که گویی عبارت «یا به زبان انگلیسی» از آن حذف شده است:
با این شرط که در مورد مجالس قانونگذاری ایالتهای هیماچال پرادش، مانیپور، مِگهالایا و تریپورا، این بند بهگونهای اعمال میشود که بهجای عبارت «پانزده سال» عبارت «بیست و پنج سال» قرار گیرد.
و همچنین با این شرط که در مورد مجالس قانونگذاری ایالتهای آروناچال پرادش، گوا و میزورام، این بند بهگونهای اعمال میشود که بهجای عبارت «پانزده سال» عبارت «چهل سال» قرار گیرد.
بخش هفدهم – زبان رسمی
فصل اول – زبان اتحادیه
ماده ۳۴۳. زبان رسمی اتحادیه
1- زبان رسمی اتحادیه، هندی به خط دیواناگری خواهد بود.
شکل اعداد مورد استفاده برای مقاصد رسمی اتحادیه، شکل بینالمللی اعداد هندی خواهد بود.
2- با وجود مفاد بند (۱)، تا مدت پانزده سال از تاریخ اجرای این قانون اساسی، زبان انگلیسی همچنان برای تمامی مقاصد رسمی اتحادیه که پیش از این از آن استفاده میشد، مورد استفاده قرار خواهد گرفت:
مشروط بر اینکه رئیسجمهور بتواند در طول این مدت، با صدور فرمان، اجازه دهد زبان هندی علاوه بر زبان انگلیسی، و شکل دیواناگری اعداد علاوه بر شکل بینالمللی اعداد هندی، برای هر یک از مقاصد رسمی اتحادیه به کار رود.
3- صرفنظر از هر چیزی که در این ماده آمده، پارلمان میتواند با تصویب قانون، پس از پایان دورهی پانزده ساله، استفاده از موارد زیر را مقرر نماید:
۱. زبان انگلیسی، یا
۲. شکل دیواناگری اعداد،
برای مقاصدی که در آن قانون مشخص میشود.
ماده ۳۴۴. کمیسیون و کمیته پارلمان در مورد زبان رسمی
1- رئیسجمهور، پس از گذشت پنج سال از اجرای این قانون اساسی و سپس پس از گذشت ده سال از آن، با صدور فرمان، کمیسیونی را تشکیل خواهد داد که شامل یک رئیس و اعضای دیگری از میان نمایندگان زبانهای مختلف مندرج در پیوست هشتم باشد و در فرمان مربوط، روش کار کمیسیون تعیین میگردد.
2- وظیفه کمیسیون این است که به رئیسجمهور در خصوص موارد زیر توصیههایی ارائه دهد:
الف. استفاده تدریجی از زبان هندی برای مقاصد رسمی اتحادیه،
ب. محدودیت در استفاده از زبان انگلیسی برای همه یا بخشی از مقاصد رسمی اتحادیه،
پ. زبان مورد استفاده برای هر یک از مقاصد ذکر شده در ماده ۳۴۸،
ث. شکل اعداد برای مقاصد خاص اتحادیه،
ج. هر موضوع دیگری که رئیسجمهور در خصوص زبان رسمی اتحادیه یا زبان ارتباطی میان اتحادیه و ایالات یا میان دو ایالت به کمیسیون ارجاع دهد.
3- کمیسیون در ارائه توصیههای خود مطابق مفاد بند 2، باید پیشرفت صنعتی، فرهنگی و علمی هند و همچنین منافع و حقوق عادلانه افراد ساکن مناطق غیرهندیزبان را در نظر گیرد.
4- همچنین کمیتهای متشکل از سی عضو تشکیل خواهد شد که بیست نفر از آنان از مجلس عوام و ده نفر از مجلس ایالات انتخاب میشوند بر اساس نظام نمایندگی نسبی از طریق رأی انتقالپذیر واحد.
5- وظیفه این کمیته بررسی توصیههای کمیسیون و ارائه نظر خود به رئیسجمهور خواهد بود.
6- با وجود مفاد ماده ۳۴۳، رئیسجمهور میتواند پس از بررسی گزارش کمیته، دستوراتی مطابق با تمام یا بخشی از گزارش صادر کند.
فصل دوم – زبانهای ایالتی
ماده ۳۴۵. زبان یا زبانهای رسمی ایالت
با رعایت مواد ۳۴۶ و ۳۴۷، مجلس قانونگذاری هر ایالت میتواند با تصویب قانون، یکی یا چند زبان مورد استفاده در آن ایالت یا زبان هندی را به عنوان زبان رسمی برای همه یا برخی از مقاصد رسمی آن ایالت تعیین کند:
مشروط بر اینکه تا زمانی که مجلس قانونگذاری ایالت قانونی در این خصوص وضع نکرده، زبان انگلیسی همچنان برای مقاصد رسمی که پیش از اجرای قانون اساسی از آن استفاده میشده، به کار رود.
ماده ۳۴۶. زبان رسمی برای ارتباط میان ایالات و میان ایالت و اتحادیه
زبان مجاز برای استفاده رسمی در اتحادیه، زبان رسمی برای ارتباط میان ایالات و میان هر ایالت و اتحادیه خواهد بود:
مشروط بر اینکه اگر دو یا چند ایالت توافق کنند که زبان هندی برای ارتباط میان آنها به عنوان زبان رسمی مورد استفاده قرار گیرد، میتوانند از آن استفاده کنند.
ماده ۳۴۷. مقررات ویژه درباره زبانی که بخشی از جمعیت ایالت بدان سخن میگویند
در صورت درخواست، اگر رئیسجمهور قانع شود که بخش قابل توجهی از جمعیت یک ایالت خواهان شناسایی رسمی زبانی است که به آن سخن میگویند، میتواند دستور دهد که آن زبان نیز در سراسر آن ایالت یا بخشی از آن برای مقاصد خاصی که او تعیین میکند، رسمیت یابد.
فصل سوم – زبان دیوان عالی، دیوانهای ایالتی و سایر موارد
ماده ۳۴۸. زبان مورد استفاده در دیوان عالی، دیوانهای ایالتی و برای قوانین و مصوبات
1- با وجود مفاد پیشین این بخش، تا زمانی که پارلمان قانون دیگری وضع نکند:
الف. تمامی دادرسیها در دیوان عالی و هر دیوان عالی ایالتی،
ب. متون رسمی:
1- تمامی لوایح و اصلاحات پیشنهادی در هر یک از مجالس پارلمان یا مجلس قانونگذاری ایالت،
2- تمامی قوانین مصوب پارلمان یا مجالس ایالتی و فرمانهای صادره از سوی رئیسجمهور یا فرماندار ایالت،
3- و تمامی مقررات، آییننامهها و دستورالعملهای صادره تحت این قانون اساسی یا هر قانون مصوب پارلمان یا مجالس ایالتی،
همگی باید به زبان انگلیسی باشند.
2- با وجود بند (۱)(الف)، فرماندار یک ایالت میتواند با موافقت قبلی رئیسجمهور، اجازه استفاده از زبان هندی یا هر زبان رسمی دیگر ایالت را در دادرسیهای دیوان عالی آن ایالت صادر کند:
مشروط بر اینکه هیچ حکمی در این بند شامل احکام، فرامین یا دستورات صادره از سوی دیوان عالی نخواهد شد.
3- همچنین، اگر مجلس قانونگذاری ایالتی استفاده از زبانی غیر از انگلیسی را برای لوایح، قوانین یا فرمانهای صادره از سوی فرماندار مقرر کند، ترجمه انگلیسی آن که تحت نظر فرماندار در روزنامه رسمی ایالت منتشر شود، به عنوان متن رسمی و معتبر انگلیسی تلقی خواهد شد.
ماده ۳۴۹. روند ویژه برای تصویب قوانین مربوط به زبان
در مدت پانزده سال از اجرای قانون اساسی، هیچ لایحه یا اصلاحیهای که به زبان مورد استفاده برای مقاصد ذکر شده در ماده ۳۴۸ مربوط باشد، بدون تأیید قبلی رئیسجمهور در هیچ یک از مجالس پارلمان مطرح نخواهد شد. رئیسجمهور نیز چنین تأییدی را تنها پس از بررسی توصیههای کمیسیون ماده ۳۴۴ و گزارش کمیته مربوط صادر خواهد کرد.
فصل چهارم – دستورات ویژه
ماده ۳۵۰. زبان مورد استفاده در ارائه شکایات و درخواستها
هر فرد حق دارد جهت رسیدگی به هر شکایتی، نماینده ای جهت ارتباط با مقامات یا نهادهای دولتی اتحادیه یا ایالت، به هر یک از زبانهای مورد استفاده در اتحادیه یا ایالت مربوطه ارائه دهد.
ماده ۳۵۰ الف. تسهیلات آموزش به زبان مادری در دوره ابتدایی
هر ایالت و هر مرجع محلی درون آن موظف است امکانات کافی برای آموزش به زبان مادری را در مرحله ابتدایی برای کودکان متعلق به اقلیتهای زبانی فراهم کند؛ و رئیسجمهور میتواند برای تضمین اجرای این امر، دستورات لازم را به ایالات صادر نماید.
ماده ۳۵۰ ب. مأمور ویژه اقلیتهای زبانی
یک مأمور ویژه برای اقلیتهای زبانی توسط رئیسجمهور منصوب خواهد شد.
وظیفه این مأمور بررسی تمامی موضوعات مربوط به حمایتهای مندرج در قانون اساسی برای اقلیتهای زبانی و ارائه گزارشهای دورهای به رئیسجمهور است؛ رئیسجمهور باید این گزارشها را به هر دو مجلس پارلمان ارائه داده و برای دولتهای ایالتی ذیربط ارسال کند.
ماده ۳۵۱. دستور برای توسعه زبان هندی
وظیفه اتحادیه این است که گسترش زبان هندی را ترویج دهد و آن را به گونهای توسعه دهد که بتواند وسیلهای برای بیان تمامی عناصر فرهنگ ترکیبی هند باشد، و با بهرهگیری از ویژگیهای زبان هندی، واژگان و سبکهای زبانهای دیگر هند مندرج در پیوست هشتم را بدون آسیب به ماهیت آن در خود جذب کند و در واژگان خود، در درجه نخست از زبان سانسکریت و در درجه دوم از سایر زبانها بهره گیرد.
ماده ۳۹۴ الف. متن رسمی به زبان هندی
1- رئیسجمهور موظف است با اختیار خود موارد زیر را منتشر کند:
الف. ترجمه این قانون اساسی به زبان هندی که توسط اعضای مجلس مؤسسان امضا شده است، با اصلاحاتی که برای تطبیق آن با زبان، سبک و اصطلاحات متداول در متون رسمی قوانین مرکزی به زبان هندی لازم باشد، و با درج تمامی اصلاحات قانون اساسی که پیش از انتشار مزبور انجام گرفته است؛ و
ب. ترجمه به زبان هندی از هر اصلاحیهای در این قانون اساسی که به زبان انگلیسی تصویب شده است.
2- ترجمه این قانون اساسی و تمامی اصلاحات آن که طبق بند (۱) منتشر میشود، باید دارای همان معنا و مفهوم متن اصلی تلقی گردد، و در صورتی که در تفسیر هر بخش از چنین ترجمهای مشکلی پیش آید، رئیسجمهور موظف است آن را به نحو مناسب بازنگری و اصلاح کند.
3- ترجمه این قانون اساسی و هر اصلاحیه آن که بر اساس این ماده منتشر شده باشد، از هر جهت، بهعنوان متن رسمی و معتبر قانون اساسی به زبان هندی محسوب خواهد شد.
ماده ۶. اختیارات شورای منطقه در تأسیس مدارس ابتدایی و سایر امور
1- شورای منطقه برای یک ناحیه خودمختار میتواند در محدوده آن ناحیه مدارس ابتدایی، درمانگاهها، بازارها، طویلهها، اسکلهها، شیلات، جادهها، حملونقل جادهای و مسیرهای آبی را تأسیس، احداث یا اداره کند و همچنین میتواند، با تأیید قبلی فرماندار، مقرراتی برای تنظیم و کنترل این موارد وضع نماید.
بهویژه، شورا میتواند زبان آموزش و شیوه تدریس در مدارس ابتدایی آن ناحیه را تعیین کند.
2- فرماندار میتواند، با رضایت شورای منطقه، وظایف مربوط به کشاورزی، دامداری، پروژههای اجتماعی، تعاونیها، رفاه اجتماعی، برنامهریزی روستایی یا هر موضوع دیگری که در حوزه اختیارات اجرایی ایالت قرار دارد را، بهصورت مشروط یا بدون شرط، به آن شورا یا به مأموران آن واگذار کند.
پیوست هشتم – زبانها
(مطابق با مواد ۳۴۴(۱) و ۳۵۱ قانون اساسی هند)
۱. آسامی (Assamese)
۲. بنگالی (Bengali)
۳. بودو (Bodo)
۴. دوگری (Dogri)
۵. گجراتی (Gujarati)
۶. هندی (Hindi)
۷. کانارا / کانادا (Kannada)
۸. کشمیری (Kashmiri)
۹. کونکانی (Konkani)
۱۰. مایتیلی (Maithili)
۱۱. مالایالام (Malayalam)
۱۲. مانیپوری (Manipuri)
۱۳. مراتی (Marathi)
۱۴. نپالی (Nepali)
۱۵. اودیا / اوریا (Odia)
۱۶. پنجابی (Punjabi)
۱۷. سانسکریت (Sanskrit)
۱۸. سانتالی (Santhali)
۱۹. سندی (Sindhi)
۲۰. تامیلی (Tamil)
۲۱. تلوگو (Telugu)
۲۲. اردو (Urdu)

این فرمان (بۇیرۇق) یک ماه پس از به تخت نشستن سلطان سلیم عثمانى صادر شد. شاه اسماعیل به عنوان مراد (مرشد کامل) و رهبر سیاسى، در صدد متحد کردن طوائف ترک جنوب و مرکز آناتولى وابسته به خود بر علیه سلطان سلیم بود. تۇرقۇتاوْغلۇ موسى بیگ، راس خاندان بزرگ و معتبر تۇرقۇتلوها، از ترکمانان وابسته به قارامان اوْغۇللارى، یکى از برجستهترین متحدین شاه اسماعیل در آناتولى و فرمانبردار او بود.
شاه اسماعیل دو سال قبل از جنگ "چالدېران" یکى از امراى خود بنام احمدآقا قارامانلى را به نزد موسى بیگ فرستاد. در این فرمان، اعلام مىشود که احمدآقا قارامانلى، ائلچى (سفیر) دولت قزلباشیه (صفوى) و مسئول سازماندهى و حکومت بر آن مناطق است و او از موسی بیگ مىخواهد که با او ارتباط برقرار کرده و از دستوراتش اطاعت کند. این فرمان حکومتی به زبان ترکی است و اصل آن در آرشیو موزه توْپقاپی سارایی نگهداری میشود.
(Topkapı Sarayı Arşivi (TSA), Nr. E 5460)

ایران کنونی بازمانده قلمرو امپراطوریهای گذشته است. از قدیم الایام، سکنه این جغرافیا زبان، لباس، موسیقی، ادیان و مذاهب متفاوتی داشتهاند. برحسب تعریف کلمات ملت (nation) و قوم (ethnic)، این تفاوتهای جمعیتی مصداق متفاوتی دارند.
با خیس شدن دامن این منطقه به مدرنیسم، رلیجنیسمی (مذهبگرایی) که به طور سنتی هویتبخش و ضامن تجمیع مردمان، ذیل یک پرچم بود رو به افول گذاشت و برخی را به فکر تئوریزه کردن یک ناسیونالیسم (ملیگرایی) برای این قلمرو انداخت تا خلا یک هویت جمعی و حس تعلق عمومی در این جغرافیای متکثر پر شود.
آنچه که اتفاق افتاد، دولت - ملت سازی تک بعدی بر مبنی هویت و تاریخ پارس بود و زبانی که در ایران بدان فارسی گفته میشود. لازم به ذکر است که خاستگاه این زبان، برخلاف تصور عموم ایرانیان، شیراز نیست. خاستگاه این زبان خراسان قدیم است که مناطقی از خراسان ایران و کشورهای افغانستان و تاجیکستان را شامل میشود. در خراسان زبانهای بسیاری چون پشتو، ترکی و... تکلم میشود. این زبان به طور دقیق، زبان تاجیکهاست.
اکنون ناسیونالیسم ایرانی، چیزی نیست جز اتنوسنتریسم (قومگرایی) فارسی. به علت جمعیت پایین، ایران سنگری است که این جریان پشت آن پنهان میشود. ایران کلیتی است که در ورا آن، هر نوع تکثر و عدالت قومی را با تکبیر "همه ایرانی هستیم" سر میبرند و همین ایرانیت را به نفع فارس مصادره میکنند. ایرانِ تعریفی این جریان، نه ملک مشاع همه ایرانیان، همچون ایرانِ صفوی، افشاری و قاجاری، بلکه سرزمین آریاییهاست که ترک، عرب و حتی بومیان فلات ایرانِ قبل از ورود آریاییها، در آن غیر خودی (به قول خودشان انیرانی) اند. مثال این تفکر، خاطرات محمدرضا پهلوی است که مینویسد: "پدرم برخلاف قاجارها که ترک بودند ایرانی بود" این جریان خود را نه پانفارسیسم بلکه پانایرانیسم مینامد!
این ملت سازی، بسیار غیرستیز بوده و اولا بالذات خود را از نژاد آریایی و در تقابل و دشمنی با ترک و عرب تعریف کرد. جهت حل مشکل آریانیک نبودن زبان اکثریت ایرانیان، آنها را آریاییهایی نامید که زبانشان تغییر کرده است! بگذریم که اساسا ریشه ژنتیکی ایرانیان کنونی، نه به مهاجرین آریایی بلکه به بومیان فلات ایران باز میگردد. تمامیتخواهی و دگرستیزی این جریان به قدری بوده است که داد کردها، بلوچها، لرها و... را نیز علیرغم آریانیک بودن زبانشان در آورده است.
این ایدئولوژی با کودتا ۱۲۹۹ رضاخان و تشکیل حکومت پهلوی، به ایدئولوژی رسمی حکومتی بدل گشته و قدرت سیاسی را به دست گرفت. علیرغم اجماع منطق عمومی بر ضرورت داشتن یک زبان میانجی در این جغرافیای متکثر، زبان فارسی نهتنها بدون رفراندوم به مردمان ساکن این جغرافیا تحمیل گردید بلکه سیاستهای آسمیلاسیون جهت تخریب و از بین بردن هویت و زبان اقوام غیر فارس شروع به اعمال شد. هیچ سخنی از زبان میانجی و انتخاب آن در قانون اساسی مشروطه نیست. بلکه متمم قانون اساسی مشروطه، با تدبیر انجمنهای ایالتی و ولایتی، قصد حفظ ساختار متکثر و غیر متمرکز ممالک محروسه را داشت.
افشار یزدی، از تئوریسینهای پانفارسیسم، مینویسد:
"زبانهای کم جمعیت به مرور هضم خواهند شد اما با ترکی نمیتوان با مدارا رفتار کرد"
عباس اقبال مینویسد:
"تخریب زبان ترکی را با تحریف نام آن به آذری شروع کنید و با تغییر نام مناطق جغرافیایی و در مواردی با تعویض معانی و جلوگیری از نامگذاری اسامی کودکان به زبان ترکی ادامه بدهید. فعالان فرهنگی آذربایجان را با القابی چون تجزیهطلب، عامل شوروی، کمونیست و پانترکیست به انزوا بکشید. موسیقی، هنرمندان و لباس آذربایجانی را به تمسخر بگیرید تا حوزه فرهنگی این منطقه احساس حقارت کند"
جلال آل احمد، نویسندهای که به علت داشتن روحیات چپ، تعارفی با این فاشیستها نداشت، این چنین گزارش میدهد:
"اکنون چهل و چند سالی است تمام تلاش حکومت ایران نه تنها بر محدود کردن، بلکه بر محو کردن زبان ترکی است. آن را آذری نامیدند. زبان تحمیلی نامیدند. اسامی شهرها و محلات آذربایجان [و دیگر مناطق ترک نشین] را عوض کردند. کارمند و سرباز ترک را به نواحی فارس نشین و به عکس فرستادند اما هنوز که هنوز است کوچکترین موفقیتی در از بین بردن آن نداشتهایم"
مساله منحصر به حوزه فرهنگ نیست. با تبعیضهای اقتصادی، جمعیت آذربایجان به عنوان پرجمعیتترین مملکتِ ممالک محروسه، به مناطق مرکزی کوچانده شد. تبریزی که قبل پهلوی، پرجمعیتترین شهر ایران بود، امروزه در رقابت با کرج یا چهارمی است یا پنجمی. تخصیص تعداد کمتر نمایندگان مجلس، وزنه اثر گذاری سیاسی مناطق غیر فارس را هدف قرار داد. دولت مستقر در تهران، سیاستهای داخلی و خارجی را از منظر یک دولت فارس تنظیم میکند که دور تا دورش را اقوام غیر فارس محاصره کرده است.
طبیعی است که اقوام غیر فارس در مقابل این جریان دگرستیز، تمامیت خواه و نژادپرست، از هویت، زبان و حقوق خود دفاع میکردند. فضای آذربایجان در طول حکومت رضاخان ملتهب بود. با اخراج وی توسط متفقین و خلا قدرت ایجاد شده، آذربایجان به رهبری حزب دموکرات، اعلام خودمختاری و مطالبه تغییر رویه فاشیستی از تهران میکند. جبار باغچهبان، قیام آذربایجان را قیام کل ایران میخواند که برای رهایی از چنگال ظلم و استبداد به پا خاسته است. این نهضت سرانجام با اولتیماتوم امریکا (حامی پهلوی) به شوروی (حامی حزب دموکرات) و دادن امتیازات ویژه توسط قوام السلطنه (نخستوزیر وقت پهلوی) به شوروی، علیرغم توافق با حزب دموکرات مبنی بر خودمختاری و تغییر رویه فاشیستی، با به خاک و خون کشیدن آذربایجان توسط ارتش و زدن خنجر از پشت، علی الظاهر پایان میپذیرد. محمدرضا هر ساله، سالروز ورود ارتشش به آذربایجان را با عنوان نجات آذربایجان! جشن میگیرد و بر اسبی که بدان آذر میگفت سوار میشود!
مقابله فرهنگی اهالی زبان و ادبیات ترکی، تنها مسیری است که میتوان در آن قدم برداشت. شعرایی چون بولود قاراچورلو زندانی میشود. شهریاری که خود در جوانی تحت تاثیر محافل پانفارسیستی و حلقههایی چون جمع ملک الشعرای بهار بود به خود آمده و عزمش را برای شروع شعر ترکی جزم میکند. شهریار با شعر "الا تهرانیا انصاف میکن" به پانفارسیستها اعلام جنگ کرده و به تهران به عنوان پایتخت پهلوی و نماد فاشیسم میتازد. او با شعر "تۆرکۆن دیلی تک" به بازسازی اعتماد بنفس عمومی جامعه ترک و اخطار آلوده شدن مخزن لغات اصیل ترکی با لغات بیگانه میپردازد. شهریار آنقدر بزرگ و مشهور بود که نه قابلیت تحریف شدن داشت و نه بایکوت. ظهور شهریار خون تازهای به رگان مبارزین علیه این استبداد فاشیستی تزریق کرد. واگرایی در بین ترکانی که سابقه حاکمیت هزارساله در سراسر این جغرافیا داشتند و برای محافظت از وجب به وجب آن در شمال و جنوب و شرق و غرب خون دادهاند به سرعت رو به رشد بود.
سرانجام رژیم پهلوی ساقط شد. پهلوی بزرگترین ضربه را از همان ترکهایی خورد که از روز اول علیه آنها برخاسته بود. آذربایجان، حساب شخصی خود را با رژیم فاشیست ترکستیز پهلوی تسویه کرد. مجسمه محمدرضا در تبریز به زیر کشیده و لگدمال شد.
با انقلاب ۵۷، این موضوعات داغ، به اصل ۱۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی انجامید که تمامی ایرانیان را فارغ از زبان و نژاد و... برابر دانست. در اصل ۱۵ قانون اساسی، زبان فارسی زبان رسمی و مشترک (میانجی) اعلام شد و دولت به تفسیر شخص آیت الله بهشتی به تدریس زبانهای غیر فارسی مکلف گردید. با رای آوردن کل قانون اساسی، این اصل نیز لباس قانون به خود پوشید.
علیرغم اینکه مطابق قانون، هیچ منعی برای داشتن فرهنگستان، شبکههای سراسری تلوزیونی، رادیویی و روزنامه و... برای اقوام غیر فارس نیست، برخلاف درخواست عمومی، این مطالبات هرگز لباس عمل نپوشید. اصل ۱۵ قانون اساسی، در آن قسمتی که مربوط به رسمی و میانجی بودن زبان فارسی است جدی گرفته و قسمت مربوط به اقوام غیر فارس متروک شد. جمهوری اسلامی میتوانست، با تکیه بر جهان بینی خودش مبنی بر "انّ اکرمکم" این موضوعات را ریشه کن کند اما نکرد.
باری ما هستیم. ما جزو معدود مردمانی هستیم که با کمترین امکانات آموزشی و رسانهای، نسل به نسل از خود و هویت خود محافظت کرده و با فاشیسم ترکستیز مبارزه کردهایم. این ماییم که از خود دفاع میکنیم و این جریان مقابل ماست که متجاوز است. این ماییم که مساوات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برای همه میخواهیم و این، آنها هستند که تمامیتخواهاند.
هدف از راه اندازی این وبلاگ، جوابدهی به جعلیات دستگاه تبلیغاتی پانفارسیسم و آرشیو آن است. در این راه از انصاف و ادب دور نخواهیم گشت. زیرا همچنان که داعشی بودن و عرب بودن را مساوی نمیدانیم، بین یک هموطن فارسیزبان پلورالیست (تکثرگرا) با یک پانفارس فاشیست توتالیتر (تمامیتخواه) تفاوت قائلیم.